دوبیتی پرواز
دیوانه نشو ای دوست من تشنه ی دیدارم
غمّاز نشو ابلیس مردانه بگو یارم
اینگونه تو را دیدم چشمت به سحر باز است
با تیر و کمانِ ناز بشکستی پر و بالم
***
ای عشق خودت پرواز پرواز نه پر بازی
امروز نه آن دیروز خوشبین نه طنّازی
پرچم همچنان بالاست در منطق و در فطرت
تا عشق بود محراب شاداب نه خود سازی
***
در عدلِ شرف خانه این جنگ نه آن جنگ است
سر کاخِ سفر خانه این سنگ نه آن سنگ است
چشم است و هوایِ دید ما را به خطا لغزید
بر ذوقِ گنه کاران تنگ است و بد رنگ است
***
در مظهر هر غمبار عالم به عمل پیداست
مجرم به ثباتِ خلق مشهور و خود شیداست
با زورِ شرف در گور شلاق نزن از دور
از آبِ گل آلودی ماهی برهد رویاست
***
ای یار شدی دیوار مُردم زخطایِ تو
در آتشت می سوزم کو عدل و وفایِ تو
چسبیدی مرا انگار گویا به گنه کاری
از مشتِ جفای تو در گیرِ بلایِ تو
***
معبود و عابد را بخشندگی در کار است
محکوم ولی مظلوم در زندگی بیزار است
دنیا که خودش زندان زندان زِ زندانی
هر آه و عزا با درد بر گردنِ دربار است
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 12/03/1399
:: برچسبها:
دو بیتی پرواز ,
:: بازدید از این مطلب : 1660
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0